Psychology روانشناسی

آیا می‌توان با استفاده از توجه‌آگاهی، درد و رنج را واقعاً کمتر کرد؟

دکتر دنی پنمن و دکتر مارک ویلیامز

مترجم: علی_فیضی

توجه آگاهی می‌تواند درد مزمن را تا 90 درصد کاهش بدهد. در سه مقاله نشان خواهیم داد که چطور این اتفاق می‌افتد.

زندگی با درد مزمن و بیماری وحشتناک است. حتی بعد از مصرف مقدار زیاد مسکن، درد دوباره برمی‌گردد و انتقام خودش را می‌گیرد. شما می‌خواهید هر کاری که بشود انجام بدهید تا از دست درد خلاص بشوید اما انگار هر کاری که می‌کنید شکست می‌خورد. حرکت کردن دردناک است. حرکت نکردن دردناک است. نادیده گرفتن درد هم دردناک است.

اما فقط درد نیست که آسیب می‌زند؛ ذهن شما هم از همان موقع که ناامیدانه تلاش می‌کنید تا راهی برای فرار پیدا کنید شروع به رنج کشیدن می‌کند. سؤالات نیش و کنایه‌دار شروع به زخمی کردن روح شما می‌کند: اگر دوباره سالم نشوم چه می‌شود؟ اگر اوضاع بدتر بشود چی؟ نمی‌توانم با این اوضاع مقابله کنم. لطفاً! می‌خواهم این وضعیت تمام بشود.

البته طبیعی است که می‌خواهید در این مواقع با درد خود مبارزه کنید اما توجه کنید که این مبارزه رنج شما را بدتر می‌کند. توجه داشته باشید که کار مؤثرتر و بهتر این است که حس درد خود را همان‌طور که در بدنتان بالا و پایین می‌شود کاوش کنید. این کار ممکن است به نظرتان بدترین کار ممکن بیاید اما آخرین پیشرفت‌های پزشکی نشان می‌دهد که این کار ممکن است از بسیاری از داروهای مسکن قوی‌تر باشد.

این رویکرد درد دل درمان جدیدی برای درد مزمن قرار دارد که بر اساس نوع کهنی از مراقبه به نام توجه‌آگاهی قرار دارد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که توجه‌آگاهی درد مزمن را 57 درصد کاهش می‌دهد. مراقبه کنندگان موفق درد خود را تا 90 درصد کاهش می‌دهند.

تصویربرداری مغزی نشان می‌دهد که توجه‌آگاهی مجموعه اعصاب مسئول درد را ساکت می‌کند و در طول زمان این تغییرات در مغز ریشه می‌دواند و ساختار مغز را تغییر می‌دهد پس بیماران دیگر به‌اندازه قبل درد نمی‌کشند. کلینیک‌های بیمارستانی درد حالا استفاده از توجه‌آگاهی را برای مقابله با انواع دردهای ناشی از سرطان (و اثرات جانبی شیمی‌درمانی)، بیماری‌های قلبی، دیابت و آرتروزها توصیه می‌کنند. توجه‌آگاهی برای درد کمر، میگرن، فیبرومیالژیا، خستگی مزمن، اختلال روده تحریک‌پذیر و حتی MS مفید است.

توجه‌آگاهی معمولی شامل توجه به نقاط مختلف بدن و مشاهده ساده آن با چشم ذهن است. این کار به شما اجازه می‌دهد تا حس‌های دردناک را وقتی ایجاد می‌شوند مشاهده کرده و بدون مبارزه با آن‌ها اجازه بدهید که راه خود را بروند. وقتی این کار را انجام بدهید، اتفاق جالبی می‌افتد: درد و رنج شما شروع به ذوب شدن می‌کند. بعد از مدتی متوجه می‌شوید که درد به دو شکل اولیه و ثانویه خودش را نشان می‌دهد. هرکدام از این دردها علت خاص خودشان را دارند و این دانش کنترلی را که روی رنج خود دارید خیلی بیشتر می‌کند.

رنج اولیه از خود بیماری، زخم یا آسیبی که بدن یا سیستم عصبی دارد ناشی می‌شود. درد ثانویه واکنش بدن به درد اولیه است اما اغلب شدیدتر و بادوام‌تر است. جالب اینجاست که این درد توسط تقویت‌کننده‌ای در مغز کنترل می‌شود که شدت کلی رنج را تنظیم می‌کند. در سال‌های اخیر دانشمندان شروع به مطالعه این مسئله کرده‌اند که تقویت‌کننده درد در مغز چطور کنترل می‌شود اما مهم‌تر اینکه آن‌ها راه‌هایی برای کاهش شدت درد در مغز پیداکرده‌اند.

معلوم شده که ذهن انسان نه فقط درد را احساس می‌کند بلکه اطلاعاتی را هم که همراه آن است حلاجی می‌کند. مغز حس‌های مختلف را حلاجی می‌کند تا با پیدا کردن دلایل آن‌ها بتوانید از درد یا آسیب بیشتر به بدن دوری‌کنید. این زوم کردن درد را تقویت می‌کند. همچنان که ذهن شما درد را تحلیل می‌کند خاطرات شما را هم غربال می‌کند تا آن زمان‌هایی را که به‌طور مشابه درد می‌کشیدید پیدا کند. هدف این است که در حین جستجو برای پیدا کردن الگو، ممکن است بعضی سرنخ‌ها پیدا و منجر به راه‌حل بشوند. مشکل این است که اگر شما ماه‌ها یا سال‌ها دردکشیده باشید، ذهن یک پرده پرنقش‌ونگار درباره خاطرات دردناک دارد که راه‌حل کمی در بین آن‌ها پیدا می‌شود.

پس قبل از اینکه متوجه بشوید، ذهن شما پر از خاطرات بد می‌شود. شما ممکن است غرق خیالات خود در درباره درد خود بشوید. طوری که انگار که همیشه بیمار و دردمند خواهید بود و هیچ‌وقت راه‌حلی پیدا نخواهید کرد. این فرایند منجر به این می‌شود که همه ذهنتان درگیر اضطراب، استرس و نگرانی و همین‌طور درد جسمی می‌شود: اگر دردم متوقف نشود چه می‌شود؟ قرار است همه عمرم را این‌طوری بگذرانم؟ آیا ممکن است اوضاع بدتر بشود؟

این فرایند قبل از اینکه از آن آگاه بشوید در یک‌ لحظه اتفاق می‌افتد. هر فکری در یک‌ لحظه پیدا می‌شود و به‌سرعت تبدیل به چرخه‌ای باطل می‌شود که درد شما را تقویت می‌کند. البته اوضاع ممکن است بدتر از این هم بشود چون این استرس‌ و ترس بازخوردی به بدن می‌دهد که خودش تنش و استرس بیشتری ایجاد می‌کند. این فرایند بیماری و زخم را بدتر کرده و منجر به درد بیشتر می‌شود.

در طول زمان مغز در حس کردن درد بهتر می‌شود. اسکن‌های مغزی نشان داده افرادی که مبتلا به درد مزمن هستند بافت مغزی بیشتری در قسمت مربوط به احساس درد دارند. انگار مغز درجه صدای درد را بالابرده و نمی‌داند چطور آن را دوباره پایین بیاورد.


 

 کلمات کلیدی:

کاهش درد و رنج، ذهن آگاهی

 

 

 


      سایر خدمات:

      

      

      روانشناسی سرطان:

       ارتباط با ما:

        درباره ما

      عضویت در سایت

      عضویت در موسسه

      سفارش کتاب