Psychology روانشناسی

خاطرات مبتلایان سرطان:

خانم جودی


 

ده سال پیش «جودی» به عنوان مسؤل بخش عکسبرداری در بیمارستان لندن مشغول به کار بود و به علت ابتلای به سرطان لوله­ های رحمی ناچار به برداشتن رحم خود شد.

«اول از من نمونه ­برداری کردند و بعد به من گفتند باید رحم مرا بردارند. قبل از انجام این عمل دو سه ماهی تأخیر پیش آمد و من واقعاً در شرایط بدی بسر می­بردم. اگر چه با اطلاعاتی که از این بیماری داشتم می­دانستم به سایر نقاط بدنم سرایت نخواهد کرد، اما ترس عجیبی وجودم را فرا گرفته بود و فکر یم­کردم این اتفاق خواهد افتاد و تقریباً به این نتیجه رسیده بودم که تا سال بعد زنده نخواهم ماند.

همه این­ها اثر شگرفی روی کار من در بیمارستان و نیز زندگی خصوصی من گذاشت. تحقیقی درباره احساس بیماران سرطانی شروع کردم و سعی کردم آن­ها را بفهمم. و به این درک رسیدم که وجود دوست یا فامیل که قادر به کمک باشند تا چه اندازه مهم است.

یک فرد متخصص، به خصوص آن­هایی که در بیمارستان کار می­کنند هرگز تصور نمی­کنند که روزی آن­ها نیز بیمار خواهند شد. بین خود و چنین بیمارهایی فاصله ­ای قائل می­شوند تا بتوانند کارشان را بهتر انجام دهند. اما متأسفانه این بیماری است که ممکن است در خانه هر کسی را بزند.

 


منبع: کتاب گفتگو با بیماران شفا یافته (رویش سبز زندگی) "انجمن امداد به بیماران سرطانی ایران"
مترجم: راحله صهبا

روانشناسی سرطان

      سایر خدمات:

      

      

      روانشناسی سرطان:

       ارتباط با ما:

        درباره ما

      عضویت در سایت

      عضویت در موسسه

      سفارش کتاب