Psychology روانشناسی

 

چه کسانی اقدام به خودکشی می کنند؟

     

                          

 

              

 


 


خودکشی از مسائلی است که تا قبل از بررسیً های دورکیم آن را فردی می دانستند . علل و عوامل روی دادن آن را هم به فرد و حالات روانی و طبيعی - زيستی وی نسبت می دادند. يا بسياری از مرگ های ارادی را خودکشی به حساب نمی آوردند و موارد شهادت طلبانه و ايثارگرانه را مستثنی می دانستند .یا بسیاری از مرگ های ارادی را  خودکشی به حساب نمی آوردند. و موارد شهادت طلبانه و ایثار را مستثنی می دانستند.در حالی که دورکيم معتقد است <<واژه ی خودکشی >> دربرگيرنده ی هرگونه مرگی می شود که مستقيم يا غيرمستقيم از عمل مثبت يا منفی مشخص قربانی ناشی شده باشد و قربانی پيشاپيش ازتاکيد عمده ی «. نتيجه ی عمل خود آگاه باشد. تاکید دورکيم بر اين مساله است که عوامل اجتماعی بيشتر از هرگونه عاملی (به ويژه روان شناسی)بر خودکشی تاثير و دخالت دارند که با دومتغير مستقل يکپارچگی و هنجا ر مسأله را تشريح می کند.

در جوامع گوناگون انگیزه خودکشی به شیوه های مختلفی است . در اکثر جامعه اروپایی مانع خودکشی می شوند و تا جاییکه ممکن است  سعی می کنند چنین مواردی انجام نشود . در برخی جوامع خودکشی را یک کاریمی دانند که باعث افتخار است، اما  تنها کاری است که برای  کسی است که هیچ امیدی به آینده ندارد مورد پسند است.

به طور معمول کسانی که اقدام به خودکشی می کنند در اکثر موارد دوران کودکی بی ثباتی را گذرانده اند یا اینکه تاریخچه ای از حوادث فشارزای روانی در گذشته و حال داشته اند یا فاقد حمایت کنندگان اجتماعی بوده و دوستی نداشته اند که به او اطمینان کنند.
تحقیقات نشان می دهد افرادیکه خودکشی آنها منجر به مرگ شده است، در اغلب موارد ازدواج نکرده اند یا اینکه همسرانشان مرده یا جدا شده اند یا سنشان بالاتر از ۴۵ بوده یا تنها زندگی می کرده اند یا اینکه تاریخچه ای از اختلال جدی بدنی و هیجانی داشته یا احتمالا معتاد بوده اند.
اظهارات کلامی: عباراتی همچون «کاش هرگز به دنیا میده بودم» و «وقتی مردم متاسف خواهید شد» را باید به اندازه عبارت مستقیم «خودم را می کشم» جدی تلقی کرد.

تغییرات رفتار: این تغییرات دامنه وسیعی مثل بخشیدن مایملک، به استقبال خطرات تهدید کننده زندگی رفتن و حادثه پذیری مکرر را شامل می شود. دیگر علائم آن ممکن است شکایت از تنهایی شدید یا بی حوصلگی، افزایش قابل توجه بیقراری یا تحریک پذیری و درگیر شدن در مدرسه یا با پلیس باشد. نشانه های رایج تری از افسردگی نیز ممکن است وجود داشته باشد مانند تغییر در اشتها و عادات خواب، افت تحصیلی یکباره، شکایت از ناتوانی در تمرکز ودوری گزینی از دوستان و فعالیت های مطلوب.

عواملی موقعیتی: ناتوانی در ارتباط با والدین، مشکلات تازه در مدرسه، پایان یافتن رابطه عاشقانه، اقدام به مصرف مواد مخدر و … همگی خطر موقعیتی را افزایش می دهد.

والدین و دوستان باید در این موقع با پرسیدن سوالاتی مانند «خیلی گرفته ای»، «نقشه ای برای پایان دادن به زندگی ات داری» و «فکر می کنی واقعا نمی خواهی زنده باشی» وارد عمل شوند.

پرسیدن سوالات مستقیم درمورد خودکشی فکر خودکشی را به سر کسی نمی اندازد، در مقابل ممکن است جدی تلقی کردن پاسخ ها، سنجشی حیات بخش باشد.

هم والدین و هم دوستان معتقدند چنین عباراتی ممکن نیست عملی شوند یا ممکن است بسیار ترس آورتر از آن باشند که انجام گیرند.

هر چند گاهی اوقات دوستان قسم یاد می کنند که در مورد افکار خودکشی رازدار باشند اما چنانچه به افکار خودکشی مظنون هستند باید فورا با یکی از والدین یا افراد بزرگسال مسئول تماس حاصل کنند و در پی کمک حرفه ای برآیند.
اگر تهدید خودکشی قریب الوقوع به نظر می رسد باید به نزدیکترین مرکز پیشگیری از خودکشی مراجعه کنند. همچنین می توانند با یک مشاور یا روانپزشک تماس بگیرند. از نظر روانشناسان علل خودکشی را می توان به دو دسته تقسیم کرد:

۱- آنهایی که جامعه را علت می بینند.

۲- آنهایی که روی فرد نظر دارند.

اولی بر این حقیقت تاکید می کند که بیشتر افراد متمایل به خودکشی، فاقد آن فعالیت های اجتماعی هستند که زندگی را قابل تحمل و با ارزش می سازند، در حالی که دیدگاه دوم بر نقش فرد در تصمیم گیری به منظور دست زدن به خودکشی تاکید دارد.

افرادی که دست به خودکشی می زنند ممکن است خصومت یا تکانه های پرخاشگرانه را به خودشان برگردانند یا ممکن است تجاربی را داشته باشند که فکر خودکشی را تقویت کند یا ممکن است از خودکشی به عنوان طریقی برای حل مشکل ومسئله خود استفاده کنند.

آمار خودکشی در ایران و جهان:

در هر ۲۰ ثانیه یک نفر خودکشی می کند. سالانه حداقل یک میلیون نفر در سراسر دنیا خودکشی می کنند یعنی در هر ۴۰ ثانیه یک نفر (به نقل از خبرگزاری فرانسه). طی مقاله ای که به تازگی به چاپ رسیده است، این آمار از سوی وزارت بهداشت تایید شده است. خودکشی دهیمن دلیل مرگ است و یک و نیم درصد مرگ های جهان را به خود اختصاص داده است. خودکشی به تنهایی در چین علت ۳۰ درصد فوت هاست.

نسبت خودکشی مردان به زنان ۲ و نیم به یک و در بعضی از مواقع ۴ و نیم به یک است. هر چند که آمار خودکشی در ایران نسبت به بسیاری از کشورها در رده پایین تری قرار دارد اما مقایسه این آمار با آمار ثبت شده سال های گذشته در کشورمان، رشد قابل توجهی را نشان می دهد. طبق آمار منتشر شده از سوی وزارت کشور انگیزه خودکشی در مطالعات انجام گرفته به ترتیب مربوط به مسائل ناموسی، اختلالات خانوادگی، تحصیل و ازدواج، شکست و ناامیدی، فقر و تنگدستی، بیماری های روانی استرس ها و فشارهای روانی، تنهایی، عشق و تمایلات شدید عاطفی و اعتیاد به مواد مخدر و مواد توهم زا بوده که در این میان سهم خودکشی با انگیزه اختلافات خانوادگی با ۴۱ درصد بالاترین علت خودکشی ذکر شده و از لحاظ جنسیتی، اقدام به خودکشی در مردان ۸ برابر زنان بوده است.

نوجوانان ممکن است به خودکشی به عنوان یک راه حل برای مشکلات روحی و اجتماعی خویش بنگرند. اگرچه تعدادی از کودکان در سنین قبل از بلوغ خود را می کشند ( البته نادر است). افکار انتحاری یا تهدید به خودکشی بسیار بیشتر از خودکشی های موفق در این سن بوده است. بیشترین دلیل خودکشی در نوجوانان ایجاد فاصله و فقدان رابطه مناسب بین فرزندان و والدین ذکر شده است؛ فاصله ای که موجب می شود والدین درک صحیحی از وضعیت فرزندان خود نداشته باشند. سرپرست اداره کل سلامت روان وزارت بهداشت گفت: سالانه ۶ نفر به ازای هر ۱۰ هزار نفر جمعیت در ایران اقدام به خودکشی می کنند که معادل ۴۲۰۰ نفر در سال است.

اما همه خودکشی ها منجر به فوت نمی شوند. متاسفانه در استان خوزستان میزان خودکشی ها بالاست. در یک نگاه کلی می توان چنین برداشت کرد که عوامل زیر در بالا رفتن آمار خودکشی در استان خوزستان دخیل هستند: بیکاری مشکلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی خانوادگی، شخصی، فشارهای ناشی از سرخوردگی، معضلات فرهنگی، مسائل ناموسی، اختلافات و مشکلات خانوادگی و خلاء عاطفی در خانواده ها.

رفتارهای خودکشی را می توان به صورت افکار خودکشی و اقدام به خودکشی منجر به فوت تقسیم کرد و هرگونه تهدید به خودکشی باید از سوی اطرافیان و درمانگران جدی گرفته شود. آنچه مسلم است هر انسانی که به دلیلی دست به خودکشی می زند، حتماً به نقطه ناامیدی مطلق رسیده است و به نظرش تنها راه نجات، خاتمه دادن به زندگی خودش است. روانشناسان معتقدند که خودکشی در حقیقت یک روش کاهش درد و نگرانی است و اگر اطرافیان خطر را احساس کنند و به موقع اقدام کنند می توان با کاهش این درد، جلوی خودکشی را گرفت. یکی از مهمترین روش های پیشگیری از خودکشی درمان افسردگی است، چون افسردگی از مسائلی است که باعث ایجاد افکار خودکشی در شخص می شود. مهمترین عامل در رفتارهای خودکشی برای افراد زیر ۳۰ سال، اختلالات سازشی و تعارضات خانوادگی است و یکی از اقدامات پیشگیرانه، عدم انتشار اخبار خودکشی در مطبوعات است که از نظر سازمان بهداشتی جهانی بهترین اقدام است.

با تمام تجزیه و تحلیل هایی که از خودکشی می شود، آنچه که مسلم است، انسان سالم اسیر شرایط زندگی نمی شود بلکه می تواند شرایط بد زندگی را به میل خود و با توانایی هایی که دارد، تغییر دهد. هر انسان سالمی قادر است که برای خودش انگیزه های متفاوتی جهت ادامه زندگی بیابد تا بتواند یک زندگی با ارزش را ادامه دهد.

 

تبیین خودکشی از دیدگاه اکت:  
انگیزه عمده خودکشی به نظر می‌رسد که تلاش برای فرار از وضعیت‌های آزارنده ذهنی نظیر احساس گناه، اضطراب، احساس بی ارزش بودن، بی کفایتی یا سرزنش باشد. برخی این همایندی را یک فرار یا اجتناب عادی می‌دانند اما این باور نادرست است.  برای آنکه یک موجود بی زبان یا غیر سخن گو را آموزش بدهیم که از یک محرک آزارنده فرار یا اجتناب کند، آن موجود بایستی که با یک رویداد آزارنده (به طور مستقیم یا از طریق سرنخ هایی که مستقیما با چنان رویدادی همراه هستند) مواجه شده و سپس اقدامی انجام دهد که از رخ دادن دوباره آن رویداد آزارنده جلوگیری کند. تقویت کننده منفی در شرطی سازی فرار یا اجتناب احتمال کاهش یافته وقوع رویداد آزارنده بعد از پاسخ دهی اجتنابی نسبت به احتمال وقوع آن رویداد قبل از پاسخ دهی اجتنابی است.
خودکشی ممکن نیست به این شیوه رخ ‌دهد. احتمال کاهش یافته وقوع یک رویداد آزارنده بعد از پاسخ اجتنابی در قیاس با  وقوع آن قبل از پاسخ دهی اجتنابی را نمی‌توان در مورد خودکشی به صورت مستقیم تجربه کرد. هیچ کس به طور مستقیم نمی‌داند مردن چه کیفیتی دارد. به علاوه خودکشی اغلب حتی آن اوقاتی هم رخ می‌دهد که اقدام به خودکشی منجر به مواجهه مستقیم و بلافاصله با رویدادهایی آزارنده می‎شود که قبل از وقوع مرگ پدید می‌آیند. خودکشی هدفمند است اما هدف آن چیزی نیست که مستقیما تجربه بشود؛ بلکه خودکشی نیتی کلامی دارد. افراد می‌توانند پیامدهای مرگ خود را اینطور صورتبندی کنند:
مردن من مساوی است با  رهایی از رنج کشیدن، دیگران می‌فهمند که درباره من اشتباه می‌کردند، آسودگی دیگران از دست من و راضی شدن آن‌ها، یک دنیای بهتر یا هزار پیامد این چنینی دیگر.
این رویدادهای کلامی مختلف (آسودگی دیگران از دست من، رهایی از رنج کشیدن) از طریق مشارکت با چهارچوب‌های رابطه‌ای با دیگر رویدادها کارکرد روانشناختی دارند. آسودگی دیگران و راضی کردن آن‌ها با صدها رویداد مثبت از دوران کودکی مرتبط است. همینطور عبارت رنج‌کشیدن هم ارز با درد مستقیما  تجربه شده و رهایی از رنج کشیدن در چهارچوب تضاد با چنان دردی است. حتی اگر فرد به طور مستقیم نداند که رهایی از رنج چه کیفیتی دارد، چهارچوب تضاد به فرد اجازه می‌دهد که چنان وضعیتی را تصور کرده و به طریقی (مثلا  تغییر کارکرد محرک) احساس کند که چنان وضعیتی چگونه است. در این مورد قواعدی که خودکشی را به کاهش رنج مرتبط می‌کنند موجب تشویق فرد به انجام اقدام به خودکشی می‌شوند.
جمله اگر بمیرم از رنج رها می‌شوم به روشنی توصیف یک همایندی است. این جمله یک قاعده است و از یک قاعده می‌توان پیروی کرد. اگر رهایی از رنج کشیدن صاحب کارکرد مثبتی بشود آن وقت برای فردی که درد روانشناختی قابل توجهی می‌کشد فرمول "اگر بمیرم از رنج رها می‌شوم" آن کارکرد مثبت را به مرگ به عنوان پیامدی که به صورت کلامی  شده است انتقال می‌دهد؛ البته فرد می‌تواند بین اقدامات خاص و مرگ خود روابطی ایجاد کند: اگر خودم را دار بزنم یا به خودم شلیک کنم می‌میرم و اگر بمیرم دیگر رنج نمی‌کشم. اینجا دوباره مثالی از یک قاعده نهایی و مرگبار را می‌بینیم که منجر به مرگ‌های زیادی می‌شود. خودکشی یک رفتار تحت تسلط قاعده و مبتنی بر ساختن پیامدهای تخیلی از طریق کاربست چهارچوب‌های رابطه‌ای است.
 

  قسمتی از صحبت های دکتر اروین یالوم به یک بیمار در معرض خودکشی:

میفهمم که عمیقا دلسرد شده ای،جوری که ممکن است همین حالا دلت بخواهد خودت را نابود کنی. اما با همه ی اینها، امروز اینجایی. بخشی ازتو، مابقی وجودت را با خودش به مطب من آورده، لطفا اجازه بده من با آن بخش صحبت کنم، بخشی از تو که میخواهد زنده بماند......

  

خودكشی حرف اش اين است: اين زندگي شايسته ي من نيست، يا اين كه من شايسته ي اين زندگي نيستم (تشخيصي اخلاقي). من مناسبتي با اين زندگي ندارم، فروتر يا فراتر از آن ام. زندگي مرا تحقير كرده، من تحمل اش را ندارم، يا اين كه من زندگي را تحقير مي كنم، من آن را تاب ندارم. من ارزش مرگ را در برابر بيارزش زندگي ميگذارم (مالرو مي گويد "زندگي ارزشي ندارد، با اين همه هيچ چيز هم ارزش زندگي را ندارد": من اين ارزش را به سخره گيرم، من متواضع نيستم، من متكبر ام، من ميميرم).

    فایل صوتی خودکشی

 

 

کلمات کلیدی:

خودکشی، اقدام، مردن، رنج


      سایر خدمات:

      

      

      روانشناسی سرطان:

       ارتباط با ما:

        درباره ما

      عضویت در سایت

      عضویت در موسسه

      سفارش کتاب