Psychology روانشناسی

     رفتار درمانی:



رفتاردرمانی، کاربرد اصول تجربی یادگیری برای تغییر رفتار ناسازگار و نامطلوب است یا به عبارتی رفتار درماني حقيقت كاربرد اصول يادگيري براي تغيير رفتار است. از اين رو رفتار درمانگران بدنبال اين هستند كه بدانند مراجع چگونه ياد گرفته است و يا ياد مي‏گيرد. چه عواملي يادگيري او را تقويت مي‏كند. چگون مي‏توان فرآيند يادگيري او را تغيير داد.
از اینرو رفتاردرمان‌گران دقیقا با این مساله مواجهند که مراجع چگونه فرا گرفته است یا فرا می‌گیرد. چه عواملی یادگیری او را تقویت کرده و تداوم می‌بخشند و چگونه می‌توان فرایند یادگیری او را تغییر داد تا رفتارهای بهتری را جایگزین رفتارهای نامطلوب خویش کند. در واقع رفتاردرمانی به عنوان شیوه‌ای برای از بین بردن مسایل روانی بر این فرض اساسی استوار است که مسایل مزبور، یا نموداری از رفتارهای ناسازگارانه هستند که بر اثر یادگیری به وجود آمده‌اند و یا از عدم موفقیت فرد در فراگرفتن رفتارهای سازگارانه سرچشمه می‌گیرند. تاکید اصلی روی رفتار به صورتی که در حال حاضر بروز می‌کند، متمرکز است و هدف درمان‌گر رفتاری تغییر رفتار مزبور در جهت سازگاری و تطابق بیشتر می‌باشد.
به عبارت دیگر، آنچه رفتاردرمان‌گران را از بقیه روان‌درمان‌گران جدا می‌کند آن است که رفتاردرمان‌گران، بیشتر به فرایند یادگیری توجه دارند و در رفع اختلالات رفتاری همواره از قوانین و اصول تجربی رفتار استفاده می‌کنند. بر اساس این اصل است که رفتاردرمان‌گران در فرایند درمان همواره سه سوال را مطرح کرده و آن‌ها را مبنا و اساس کار خویش قرار می‌دهند. این سوالات عبارتند از:
1. چه رفتاری ناسازگار است، چقدر تکرار می‌شود و چه رفتارهایی را فرد باید افزایش یا کاهش دهد؟
2. چه عوارض و عوامل محیطی در شرایط کنونی، رفتار فرد را تقویت و تداوم می‌بخشند؟
3. چه تغییرات محیطی لازم است تا احتمالا به تغییرات رفتاری فرد منجر شود؟
بنابراین، اصل روش آن‌ها این است که رفتارهای نامطلوبی را که باید از بین برود و رفتارهای مطلوبی را که باید ایجاد شود، مشخص کنند و سپس از هر تکنیکی که برای ایجاد این تغییرات لازم و مفید است، استفاده کنند. در نتیجه رفتاردرمانی اصولا مبحثی از آموزش است. رفتار درمانی یعنی روان درمانی براساس اصول مکتب رفتارگرایان، ازجمله، شرطی سازی سازی کلاسیک و شرطی شدن عامل.رفتارگرایان تاکید داشتند که با مشکلات روانی باید به عنوان مشکلات رفتاری برخورد کرد.

هدف رفتاردرمانی

هدف رفتار درماني: اين است كه ارتباطات نامطلوب ميان بين محرك و پاسخ از بين برود. همان‌طور که از عنوان این شیوه درمانی پیداست، رفتاردرمانی بیشتر بر تغییر رفتار تاکید دارد. انتظار و هدف رفتاردرمان‌گر آن است که با در نظر گرفتن سه سوالی که ذکر شد، یادگیری‌های نامطلوب و ناسازگار را معکوس کند و در جایی که مراجع پاسخ‌ها و طرح‌های رفتاری مطلوب را نیاموخته است، تجربیاتی را ارایه دهد که یادگیری این نوع رفتارها را تسهیل کند. از نظر پاپن(Poppen) هدف غایی
رفتاردرمانی آن است که به مراجع آموخته شود تا در تبیین و تغییر رفتار خویش متخصصی ماهر و استاد شود، طرح‌های مناسب رفتاری را تدوین کند و به مرحله اجرا درآورد و نهایتا به جای بهره‌گیری از تقویت‌کننده‌های بیرونی به نوعی انگیزش و تقویت درونی دست یابد. انتظار و هدف‌های درمان که در اصل، یادگیری رفتارهای جدیدتر و مناسب‌تر و فراموشی رفتارهای نامطلوب است، چیزی نیست که به طور یک‌جانبه از طرف مشاور یا مراجع تعیین شود، بلکه تعیین آن‌ها وظیفه هر دو طرف است و موافقت مشترک آن‌ها برای قبول اهداف و رعایت پاره‌ای از اصول اخلاقی از شرایط اساسی کار است. از نظر پاپن هدف نهايي رفتار درماني اين است كه به مراجع ياد داده شود كه در تبيين وتغيیر رفتار خويش متخصص شود. و اين فرد بتواند طرح‏هاي مناسب رفتاري را تدوين و اجرا كند. مثلاً براي كاهش اضطراب و همچنين به جاي تقويت كننده‏هاي بيروني به تقویت كننده‏هاي دروني برسد.

روان درمانی مبتنی بر اصول شرطی سازی کلاسیک: ولپ معتقد بود با استفاده از یکی از اصول شرطی سازی کلاسیک به نام خاموشی یا انتقراض می توان بسیاری از اختلالات هیجانی را مداوا کرد. معروف ترین تکنیک های رفتار درمانی در به کارگیری اصول خاموشی عبارتند از: غرقه سازی،شرطی سازی متقابل،حساسیت زدایی سیستماتیک که امروزه همه آنها مواجه درمانی نامیده می شوند. همچنین ولپ اصل بازداری متقابل یامنع متقابل را نیز مطرح کرد.البته امروزه این تکنیک را غیر از برای درمان مشکلات هیجانی(مثل اضطراب) برای انواع اختلالات، مثل اعتیاد، کشمکش های زن و شوهر و اختلالات جنسی نیز به کار می برند.
بیزاری درمانی نیز یک روش درمانی براساس شرطی سازی کلاسیک است. بیزاری درمانی بیشتر برای درمان الکلیسم استفاده می شود.
روان درمانی مبتنی بر اصول شرطی سازی عامل عبارتند از: اقتصاد ژتونی، شکل دهی، خودکنترلی

ماهیت انسان در دیدگاه رفتاردرمانی:

رفتاردرمان‌گران، انسان را به مثابه موجودی تجربه‌گر، واکنش‌گر و فاقد اراده آزاد و قدرت تسلط بر نفس می‌نگرند و از طرفی او را تابع شرایط محیطی و یک فلسفه جبری و مکانیکی می‌دانند. طبق این برداشت، انسان موجودی به حساب می‌آید که بر اساس شرطی‌شدنش زندگی می‌کند و نه بر اساس عقایدش. او ماحصل محیط است و همانند ماشین می‌تواند طبق اصول علمی تولید شود. عادات، عقاید، نگرش‌ها، آمادگی‌ها، استعدادها و تمام ناراحتی‌های او ذاتی نیستند، بلکه زاده محیط‌اند و محیط، نقش قاطع و تعیین‌کننده‌ای در ساختن انسان دارد. اضطراب و حالات روان‌نژندی زاده رشد معیوب اولیه شخصیت نیست، بلکه نتیجه یادگیری‌های نامطلوب و یا قصور فرد در یادگیری طرح‌های رفتاری مطلوب است و این حالات چون در اجتناب از موقعیت‌های دشوار به فرد کمک می‌کنند، تداوم می‌یابند. بر همین اساس رفتاردرمان‌گران در درمان بر تغییر رفتار از راه دگرگون‌سازی محیط تاکید می‌ورزند.

منابع :
1- شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا؛ نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1375، چاپ پنجم، ص 279.
2- راس، آلن؛ اختلالات روانی کودکان، امیرهوشنگ مهریار و فریده یوسفی، تهران، رشد، 1376، چاپ دوم، ص 106.
3-وکیلیان، منوچهر و کرباسی، منیژه؛ مقدمات راهنمایی و مشاوره، تهران، پیام نور، 1386، چاپ دوم، ص 79.
4- قاسم‌زاده، حبیب‌الله؛ رفتاردرمانی، تهران، نشر جهاد دانشگاهی، 1370، چاپ اول، ص 49،50،51

 


   
موضوعات روانشناسی

      سایر خدمات:

      

      

      روانشناسی سرطان:

       ارتباط با ما:

        درباره ما

      عضویت در سایت

      عضویت در موسسه

      سفارش کتاب