گفتگو با مبتلایان سرطان:
آقای جمشیدی
س- آقای جمشیدی پیش از آن که به این بیماری دچار شوید آیا هرگز فکر میکردید به سرطان مبتلا شوید؟
ج- نمیخواهم بگویم نه. هر وقت که صحبت از این بیماری میشد فکر میکردم من هم ممکن است روزی دچار همین بیماری شوم.
س- حالا ممکن است سرگذشت بیماریتان را برای ما بگوئید؟
ج- به سال 1369 خونریزیهایی را در خودم مشاهده میکردم وقتی به جراح مراجعه کردم تشخیص هموروئید داد. جراحی کردم ولی خوب نشدم. 8 ماه به طور مرتب پیش جراح میرفتم و او همچنان مرا به آینده حوالت میداد و به من اطمینان میداد که همه چیز خوب است و هیچ جای نگرانی نیست. اما چون درد همچنان ادامه داشت به جراح دیگری مراجعه کردم. او گفت که باید فوراً جراحی شوم و به کلستومی[1] نیازمندم. دلم میخواهد در همین جا یک نکته را متذکّر شوم. اگر پزشکان اندکی بیشتر به مسئولیتی که دارند بیندیشند شاید حادثه کمتر اتفاق بیافتد. به هر حال بعد از جراحی حالا دارم به زندگیم ادامه میدهم.
س- آیا شیمی درمانی و رادیوتراپی هم شدهاید؟
ج- خیر. اصلاً به اینها نیازی نداشتم.
س- گفتید که به انتظار این بیماری بودید، وقتی بیماری به سراغتان آمد چه حسی داشتید؟
ج- البته در ابتدا امر ناراحت شدم ولی خیلی زود به آن عادت کردم، در حال حاضر یک زندگی طبیعی دارم و اصولاً کمتر به این بیماری میاندیشم.
س- رفتار خانواده با شما چگونه بود؟
ج- آنها در ابتدا ناراحت شدند ولی بعداً به آن عادت کردند. به نظر من این مسئله به رفتار خود بیمار بستگی دارد، هر چقدر بیماران بتوانند با مسئله طبیعیتر برخورد کنند دیگران هم به همان صورت با قضیه برخورد خواهند نمود.
س- چه توصیهای برای بیماران دارید؟
ج- توصیه من این است که گفتههای ما را باور کنند و بدانند که این بیماری غیرقابل علاج نیست. اگر به درستی از خودمان مراقبت کنیم به طور حتم درمان خواهیم شد.
*بسیار سپاسگزاریم که در این مصاحبه شرکت کردید؟
[1] . کلستومی دریچه ای است که بوسیله جراح از خارج بدن به کولون وصل میشود تا فضولات از این راه جدید از بدن دفع شوند این کار پس از برداشته شدن قسمتی از کولون انجام میشود.
منبع: کتاب گفتگو با بیماران شفا یافته (رویش سبز زندگی) "انجمن امداد به بیماران سرطانی ایران"